21 رمضان تولد قمریه نقلی
يادش بخير پارسال شب احياي ١٩ ام با وجود اينكه كمي درد داشتم رفتم مسجد دانشگاه ( ساك زايمانمم بردم) اصلا نميتونم بگم شب خوبي بود هوا خيييييييلي گرم بود و منم تو حياط رو موكت نشسته بودم دوستم هم كه بچش چهل روزش بود پيشم بود درد و درد و درد ولي قابل تحمل بود بعدش هم تموم شد فرداي اون روز رفتم خونهي مامانيناچون محمد امين ميترسيد من رو خونه تنها بذاره احياي شب بيست و يكم هم خونه ي مامانينا بودم ولي محمد امين رفت مسجد دوباره دردام شروع شد جديدتر و جدددي تر رفتم تو اتاق خيييييلي سخت بود بك يا الله بك يا الله بك يا الله صدايي بود كه از تلويزيون مي اومد و منم به سختي باهاش تكرار ميكردم سحر محمد ا...
نویسنده :
مائده
18:55